من و زبان
گونههای مشابهی بودیم
و بنا به دلایل علمی میشد تکامل دندانهایمان را به وقایع تاریخی ربط دارد
“من” مادری نانجیب
قرنها آواهای دنیا ندیدهای در سعی ابتذالِ_
آلت جنسی دهانم
و خدایی که پدرانه کلمه ریزاند بر اتفاقِ_
من که تشنه بودم به حرف
همممممممم
من و زبان
چنان گِره زده در
سرنوشت هرخدایی که باشد
آنچنان در سرانجام هم میتوانیم نقش بازی کنیم که
هر واژه در داستان من میرود
پایان ماجرا باشد
یا تنها یادگار من از تمام ماجرا…
دوست داشتنیترین
“خدا” باشد
هـــــــییییی
من و زبان
چه آفرینشهای زندهای
اندازهی هر درخت
که میتواند جلبک / سرخس / شوکران
یا هزار کلمه دیگر
در نگارش کتابی چند میلیون سال تجدید چاپ شده
جنگل باشم
هـــــــــــــــــــیییییی
همان اندازه که از شما
دلم میخواست از تمام کلمات زنده بپرسم
“از انقراض می ترسی؟”
دیدگاهتان را بنویسید