سرم
به انواع مرضهای گوارشی_ دچار /
و دهنم
به غیرمتداول ترین مشکلات ادراری_ مبتلا /
ولی چشمهایم
هنوز که هنوز
میتوانند نرمیِ لمس یک دشت پُر از نرگس را
از زبریِ نگاه ممتدی به دیوار روبرو_
بفهمند از چه دمایی به بعد
زمستان است…
با کدام باران بهاری میتوان گریه کرد…
سوار کدام نسیم تابستانه میشود عاشق شد… /
و مرگ باغچه
تقصیر کدام خمیازهی پاییز است /
همممممممممم
از ابتدای آفرینش دستمال کاغذی
به ایمانهای عطسه شده فکر میکنم /
که کاش میشد
به اندازه اکسیژنهای قابل تنفس در اتمسفر زمین
کمی مولکول تعجب_
حل شده بود بیشتر_ حماقت عقلانی
و از همان ابتدا در آسمان
چاه حفر میکردیم /
و در آسمان
شروع به کاشتن درختهایی میکردیم_
که سیب میداد /
یا شاید ستارههای قابل چیدن
خوشه هایی قابل گاز زدن
چه کسی میداند
شاید
ستونهای قابل بالا رفتن… /
هـــــــــــیییی
گاهی برای ندیدن هرچه روبروست
خودم را قانع میکنم /
چشمبسته دل میبندم به صداهایی که از دور میآیند /
گاهی که یک سحابی جوان در حال زاییدن است /
یا از پشت افقهای هابل نشنیده
جیغ منظومهای حیات ندیده
از گلوی سیاهچالهای پایین میرود /
یا بــــو
بوی تعریق دنباله داری
در حال فرار از میدان دید ستارهای چشم چران
از آن وقتهایی که ابرنو اختری سرما خورده عطسه میکند /
هوووووووو
باید خودم را به مرگ ندیدن بزنم
خیالم نباشم_
مدار زمین سرگیجه میگیرد؟
با کدام باران بهاری میتوان گریه کرد؟
In
دیدگاهتان را بنویسید