با آهنهای ماضی
به شکل تو
ربات بعیدی میسازم
با ساز و کاری مشابه
که میتواند با چند سیبزمینی ساده
معجون عاشقانهای بسازد برای هووووورت کشیدن
تو را که باید به شکل استمراری
سر کشید
سُرت داد روی تمام کتابهای تاریخی
تا آنها که نیستند هم از تو سهمی ببرند
{برای آیندگان؟}
برای آیندگان همین ترکیبهای موصوفی مرا که باقی بگذاریم
کافیست من از خطوط تولید انبوه تشبیهات تو بهره برداری کنم
با تمام حروف الفبا همزمان بخوابم
و صبح از ماشین تایپم
ضبط صوت رویاپردازی متولد شود که
شب به شب بنشانمش روی پاهایم وُ برایش از سرزمین تماشای تو بگویم
یا اصلا تا بهار است
تخمدان چشمانم را بپاشم روی صورت تمام گلها
فردا در تمام نقاط دشت به شکل رنگهایی از تو سبز شوم
به زنبورها بگویم پیامبران معصوم
زمین بوی تو را بگیرد
من هوایی شوم
هممممممممممممممممم
در عصر آهن
تنها سهم من از تو
زنگ زدگیست…
زنگ زدگی…
تا تمام شوم
دیدگاهتان را بنویسید