بعد تصویب حقوق بشر در دستگاه اجرایی خدا
و واریز هر روزه
با تعلق به هر فکر روندهـی
بدون محاسبه قدرت تکلّم…/ تحرّک… / بازده انرژی…
رکود شهروندی دست آویز تولید اعتقاد وُ قناعت به همین حقوق شهروندی برای گذران زندگی, باب شد
تولید داخلی اذهان قابل پوشیدن, به صفر
منجر به واردات اعتقادات بیکیفیتی از خارج از مرزها شد
آنها که بعد چند هزار سال, جا باز میکرد…
آستین هایش, لنگه به لنگه_,
میشد راحت به تار و پودش شک کرد… خیاطش را زیر سوال برد…
ولی…
برای مردمانی قنوت کرده به اصرار تنبلی
هر اعتقاد بی زحمتِ سوالی
قابل پرستش بود
حتی میشد این آلتهای عقیم تعجب را تا چند نسل آن طرفتر, به ارث گذاشت
و فرزندان یارانه بگیری با پاچههای گشاد
که هر زندانی برایشان
فراغت بود
همممممم
از آن جمله مارک پوشان شیک و پیکم
که روی تمام زیرپوشهای شب بیداریـَم , برچسب “مقدّس” خورده…
جورابهایم را مستقیم از ملکوت برایم کادو آوردهـَند…
در راه برگشت از هفت آسمان, توقف کوتاهی در بهشت_ برایم کمی خرج اضافه است…
سفارش آخرین مدل “طی الارض” همین هفته پیش برایم از گمرک آسمان هفتم, ترخیص خورده…
یک نسخه خطی از غزلیات ابدی, به امضای خودِ خدا دارم…
باورت نمیشود؟!!!
چه اهمیتی میتواند داشته باشد, تصور کافران بیهمه چیزی همچون شما؟!!!
ای آبزیان نابینای منکر هوا…
ای عطسه کنندگان بیوقفهی شکـــّ, قرنطینه شدههای از ما سوا…
خائنان… خنجر از پشت زنندگان به اعتماد خدا…
هـــــــــــــــییییییی
از آن جمله صاحبخانههای اجاره نشین
که تمام شرافت خدا را
خرج لذت زندگی میکنم
تا سالهاست
از این سیاره… به آن سیاره….
دیدگاهتان را بنویسید