مقابل خوابهایت باید با احتیاط تردد کرد
…روبروی چشمانت, با اعتیاد
این رسم علاقههای مرسوم است
که با دهنهای باز روبروی تماشایت بنشینند
…و وقتی از کابوسهایت میگویی, همه خوابشان ببرد
…به فرصت گرگ و میش هر اخمی, از تو رنگینکمان لبخند بخواهند
…یا تنها دلیل تنهایی برایشان, غصه باشد
هـــــــــــییییی
در حال و هوای این روزها نمیشود با صدای بلند بگویی “تنهایی” لذیذ است
یا هروقت ما با لقمههای “سکوت”, خودمان را خفه میکنیم از خوشمزگیـيست
ساعتها به دیوار سقف خیره شدن, اکران خصوصی پرفروشترین فیلمهای روی پرده نرفته است
یا وقتی زیر پتو خفه شدن را تمرین میکنیم
قدرشناسی از تمام لحظههاییـیست که با حرفهای تکراری حرامشان کردیم
هــــممممم
اینها را که با صدای بلند بگویی, بداههترین قضاوتشان “دیوانگی”ـیست
“بعد تمام قدرت عضلانی وجودشان در”زبان” خلاصه میشود و “سرزنش
انگاری کرکس در مردهخوار بودنش انتخابی داشته باشد یا قناری بعد چند سال زیباشناسی, به فلسفه رنگامیزی پرهایش دست زده باشد
ما انتخابهایمان محدود است
…مقابل نور کِز کردن
…یا در سایه رقصیدن
هــوووووفف
عذابآورتر از اینها “عشق” است
…”عشق”… “عشق”… “عشق”
…همان واژه مغفول
…همان ارتکاب از سر ناچاری
…همان مایع لزج بیرنگی که روی قرنیه چشمانت کشیده میشود و تمام منظرهها به رنگ دیگری در میآید
یا گاهی که از گوشهی پلکهایت نشت میکند
تا هروقت روبروی آینه به گفتمان چون و چرای خودم مینشینم
دلسوزانه به او میگویم: ما اگر بخواهیم هم, عاشقان خوبی نمیشویم
پرسید چرا؟
گفتم: شاید چون تنها نقطهی متفکر زنجیرهی تکاملیم
آنجا که نقص عضو این فکرها… بیماری لاعلاج این خوابها… یا زخم غیرقابل التیام این سادهاندیشی مغرضانه را
بیامتحان نسلهای بعد و بیاینکه اصلا نیاز باشد زنجیرهی تکامل بعد چند قرن تجدید خوابهایمان فکر کند کجای راه را اشتباه رفته
پیش از انعقاد هیچ نطفهی مسمومی
به سقط جنین خوابهایمان فکر میکنیم
پرسید: دوست داشتن چه؟ پس چرا قابل نوازشیم؟
!!!!!با صدای بلند گفتم: شبیه تمام گلهای مسموممممم
و روی برگرداندم
هــــــــــــییییییی
_مقابل خوابهایت باید با احتیاط تردد کرد
روبروی چشمانت, با اعتیاد
تمام جادهها منتهی به تو, لغزنده است
دیدگاهتان را بنویسید