Mitradat
-
از تمام حقیقت
انگاریکسره تمام نورهاخشکیده دست تابندگیاتفاقتکه چقدر دیدنیهمینکه پرسید از خودم “چه اطمینانی به چشم!”چشمههای نورفریب میخوری از تصورفقط کشیدی روی_همین…
بیشتر بخوانید » -
به مدارهای خوش تجرید فکر میکنم
گرچه الاغی با قابلیت مخابرهی نظریات فلسفیامو هر روز صبح در انعکاس برکه، از سفیدی دندانهایم مواظبت میکنمو عادت دارم…
بیشتر بخوانید » -
من مبتلای خاموش توام
به موازات جنگ جهانی گونهی انسان برای بقا من با خیالات خودم درگیرم مدام از خط مقدم خوابهایم, جنازه میریزد…
بیشتر بخوانید » -
جهنم، فقط پوستمان را برنزه میکند
(روی سنگفرش رو به غروبِ جادهای دور دست. رکود سکوتهای خودم را شیرجه میزنم) به تعدد تکرار عجایب، عادت کردهایم…
بیشتر بخوانید »