می‌توانم خدایت باشم

اشاره‌ی شب به شب بیداری
رقص خداست
روبروی
“دیدن” آگاهی
گهگاه که شهوت “خواستن” به تماشاست
چشمک
سوسوی بکارت‌های دست نخورده بود
کوتاهیِ دامنی از فرط توجه…
نمایش نـــرمِ انعکاس زمان روی پوستش…
انفعال آلت “توانستن”…
بیشتر..
بیشتر…
ایمان بیاور
می‌توانم خدایت باشم

 

هـــممممممممم
به رویای هم‌آغوشی_
فکر کن لحظه‌ی زرد لمس حقیقت
چقدر پاییز است
“می‌توانم”_
کافیِ عشق های یگانه نبود!
همبستری رازهای ندیده را
نشانم بده_
تنهایم؟

 

“لخت ترین عشق بازی من و شب… تماشاست”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *