برباد رفتهایم و بیدار مانده
در پخش مستقیم نسیمهای مخالف
از سرشبترین پنجرهی نیمه باز عروج میکنیم
درمعرض تصادف با خدا
تصادم تعصّب روی خلقتش
شرافتمندانه به دزد درخت سیب حیاطــَش مُجرم میشویم
تَش…
تَشر…
نهیبم نده
برباد رفتهایم و بیدار مانده
سرگرم الگوهای حیاطی
از روی خودآموز “برای خودتان خدا بدوزید” نخ سوزن میکنیم
مخصوصاً کلهاش
و دستهای بالای دست
در دست و دلبازی خیال… بیزبان ترین خدای ممکن را دوخت و دوز میکنیم
هــووووفـــــ
به صداقت کج و کوله دچارم
که راست نپیچیده… چپ میکنم
دستی از آستین زمان به چپاولم دراز
در ازای روزی… سنگ اعتقاد در گلویمان به زور میکنند
دوگانه سوز
در گوناگونیِ اختیار گناه_ و یحتمل راههای بی برگشت رسیدن به خدا
از نشیمنگاه تمسخُر… سوزش میکنیم
من دزدم
به شهادت همین فَکِّ بی دندان
در کفایت خدا مانده… و تفکیک ذرۀ من از این همه امکان
کافی نیستـ ـَش
کافی نیسـ ـتَم
کا…
هَــــــــــیییی
از بس قانعم نکردی_
کافر میشوم
دیدگاهتان را بنویسید