من در آرزوی مُردنم

مور مور جای لمس_های تو
خارش‌وُ چرک سوزن‌وُ درد نشئگی…
من تحملم تمام می‌شود / تا “بکُش مرا” / به حد خستگی…
استکان لک زده
یک دوجینْ سیگار پُک زده
چند صد هزار زُل زدن به عکس‌های توْ_ ولی همیشه شُک زده
خسته‌ام / همین
شعر می‌نویسم از تو که / بوی گندْ نگیرد این سکوت بی تپش
تا حواس پرتِ وقت رفتنت شَوَم
تا که باور تو از “خودم” / قد “من” شود
خسته‌ام / همین
سرد
منجمد میان سردخانه‌ی اتاق
روبروی چشم‌های شهوتمْ پنجره همیشه طاق باز
کاغذی همیشه ناز
دست چکه می‌کند / واژه واژه راز
استوانه‌ی خطوط
بلـــــــند
هـــــــمممم
‌‌
درد جاری از درون رگ..
خآرش‌وُ سردِ این سکوت‌ها / لمس مرگ
حس شاخه‌ای بدون برگ
حسرت بهار را که هیچ
ذوق برگ برگ شدن / سقط آرزوی لمس نور را_
ریشه می‌زند به سنگ
هــــــــــــــــــــییییی

‌‌‌
من…
من در آرزوی مُردنم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *