سیب را یادت هست؟
که سرخ بود و خوردنی..
و خوشمزگیاش برق میزد!..
و رنگین کمانی که دلم برایش تنگ شده..
کامواهای مادربزرگ..
یا آن گل آفتابگردانی که نصف شب برایم آوردی و گفتی “خورشید یادت نرود”..
و..
شال زرشکی ات…
هـــــــــییی
دلم برای لبهایت تنگ شده
و چشمهایت_ که پاییز را سبز میدید
چرا همیشه خاطره ای؟!
چرا همیشه سیاه و سفید_
خواب میبینمت؟
مرا یادت هست؟
دیدگاهتان را بنویسید