یقین دارم…

می‌میری وُ_
این روشنایی‌ها
بوی حقیقت هم نیست
ساده
دچار تفریق بروز زشتِ_ گل‌هاییم
انتخاب زیبا…
احتمال خوشبخت…
اتفاق قشنگ…
چشم‌ها بسته به واژه‌هایی باز بود_
که می گفتیم:
“یقین دارم…یقین دارم…یقین….”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *